قانون ناپذیری کودکان و نوجوانان و غفلت بزرگترها!
به واسطه ی دریافت ابلاغ نامربوط کاری در سال جاری، هفته های گذشته را شاهد وعده های رؤیایی دانش آموزانی بودم که برای انتخاب شدن در شورای دانش آموزی آموزشگاه، به هر دری می زدند و اولین شانس های زندگی خود را برای یک رقابت انتخاباتی امتحان می کردند.
از وعده ی خریدن ساندویچ و بستنی هفتگی، تا کم کردن ساعت های کلاس درسی فیزیک و ریاضی، و یا حتی تغییر کادر اداری آموزشگاه و ...
اما احساسی که با دیدن این شور انتخاباتی! نصیب من می شد چیزی جز تأسف و غمگینی نبود.
شاید بنده صلاحیت اظهارنظر در خصوص فرهنگ عمومی جامعه و چرایی به وجود آمدن فضایی که حتی کودکان و نوجوانان آن ( که نماد صداقت و راستگویی در فرهنگ ما هستند) برای بدست آوردن یک امتیاز، وعده های ناممکن می دهند را نداشته باشم، اما این حق را برای خود قائل هستم تا این نگرانی را داشته باشم که چرا کودکان و نوجوانان ما فرهنگ پذیر نیستند و هرچه بزرگتر می شوند، به همان اندازه از صداقت و احترام به قانون بیشتر فاصله می گیرند؟
این دانش آموزان همان همیاران پلیسی هستند که در سنین پایین تر، والدین خود را به خاطر نبستن کمربند ایمنی یا عبور از چراغ قرمز با بیان شیوا و نازنین کودکانه ی خود توبیخ میکنند، اما متأسفانه وقتی آرام آرام بزرگتر می شوند و در فضای جامعه قرار می گیرند، به راحتی هم قانون را زیر پا می گذارند و هم در یک انتخابات بچه گانه، به راحتی وعده های غیر قابل انجامی می دهند، که می توان از آن به عنوان وعده های دروغ یاد کرد.
باید از خود پرسید که چه اتفاقی درحال رخ دادن است؟
آیا دانش آموزی که با چند وعده ی رؤیایی که متأسفانه دروغی بیش نیستند، به شورای دانش آموزی راه پیدا می کند و آب از آب تکان نمی خورد، پتانسیل بالقوه برای دروغ های بزرگتر و قول و قرارهای پوشالی تر پیدا نمی کند؟
با دید سرگرمی و با نگاهی تمسخر آمیز از کنار این مسائل می گذریم و غافل از آنیم که پایه و اساس جامعه ی ما را همین کودکان و نوجوانان تشکیل خواهند داد. آن هم کودکان و نوجوانانی که احتمالاً از نظر قابلیت فعالیت های اجتماعی و حتی سیاسی نسبت به هم سن و سال های خویش یک سر و گردن بالاتر هستند، و به آنها اجازه می دهیم تا به راحتی هرچه تمام تر وعده ی دروغ دهند، تا در انتخاباتی کوچک برنده شوند.
شاید یکی از همین کودکان یا نوجوانان بتواند چهل سال بعد کاندیدای پست مهمتر و بزرگتری گردد. به نظر شما آن وقت چه وعده هایی خواهد داد؟
دو روز قبل با مشاهده ی گزارشی در یکی از وبسایت های خبری و حصول اطمینان از اینکه دغدغه ی روزهای گذشته ی من، می تواند دغدغه ای برای هر شخص دیگری باشد، تصمیم به نگارش نوشتاری اگرچه نازل را، با وام گرفتن از آن گزارش گرفتم، تا این درد را با اطرافیان و همکارانم درمیان بگذارم، شاید قادر بودیم با کمک هم، قدم کوچکی در مرتفع کردن این مشکل بزرگ اجتماعی برداریم.
شاید به نظر آید سهم افرادی چون ما در حوزه ی فرهنگ ناچیز است، لیکن از همکاران و بزرگان فرهنگی تقاضا دارم تا نقش خود را به عنوان معماران فرهنگی کشور دریابند و از کنار چنین اتفاقات به شدت مهم اجتماعی و فرهنگی به آرامی عبور نکنند و چاره ای بیاندیشند.












